بسم رب الشهدا والصدیقین
بعدمدت ها رفتیم گلزارشهدا.اونم ساعت سه نصفه شب.اونم یواشکی و مخفیانه.آخه در بهشت زهرا رو ساعت هشت میبندند.به هر حال و نحوی بود از جاهای خلوت و سوت و کور به گلزار رسیدیم کنار قبر شهدایی چون سیدمجتبی هاشمی،سیداحمدپلارک،سیدمصطفی چمران،علی محمودوند،ابراهیم همت،احمدکاظمی،صیاد شیرازی و .......و سر مزار محمدرضا آغاسی و کلی شهید گمنام هم رفتیم. که در آخر برادران گشت ارتش از صدای روضه ما رو یافتند و ما رو با کلی دنگ و فنگ به بیرون هدایت کردند.
تو همون موقع هایی که داشتیم بین قبور شهدا راه میرفتیم یه دفعه چشمم به اتاقک ننه علی افتاد و باز دلم هوایی شد!ننه علی!ننه علی!ننه علی!
ننه علی رو نمیدونم قبلا بهتون گفتم کیه یا نه تو ادامه مطلب تمام تصاویر و داستان زندگیش رو نوشتم بخونید حتما .اینو بهتون بگم فقط نوزده سال شبانه روز سر مزار پسرش زندگی کرد.